یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.
یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.

ما هم دانشجوییم؟

وقتی شباهتی به دانشجو نداریم می شویم آنی که ما هستیم. گرفتار دور باطلی شده ایم. خواب، فیس بک و یا انترنت در مجموع، صبحانه بی موقع، غذای چاشت بی موقع، غذای شب بی موقع و درس تعطیل، وظایف تحصلی عقب افتاده و استادان ناراحت، ما مجموعۀ آدمهایی که در بهانه اوردن حرفه ای شده ایم. بارها در روی برنامه با هم توافق می کنیم ولی در اجرای آن؟ اوه، خدا نکند کسی از ما بخواهد طبق برنامه ای که خود ساخته ایم عمل کنیم و الا عصبانیت پاسخ به جایی خواهد بود!

دوره ماستری به خصوص برای افغانستان دوره تحصیلات بالا است. جایی که مطمئناً اگر کسی از آن به درستی عبور کند می تواند تاحدی آدم به درد بخوری بشود. ولی ما دوره گندبازی زندگی مان همین دوره است. 

شوخی که می کنیم، همه چیز در ذهن مان هست الا چیزی در باب درسها و موضوعات درسی مان. مانده ام که چه خواهد شد. نتیجه گرچند از حالا معلوم است و خودم سرگردان که چه کنم ولی طبق عادت افغانی باید برای دیدن واقعی نتیجه باید منتظر باشم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد