یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.
یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.

مثل گذشته

او با آن‌ها زندگی می‌کند. تمام روابط و تصمیم‌گیری‌هایش با آن‌ها شریک است و وقتی در مورد موضوعات مختلف به تصمیم نهایی می‌رسد، با من شریک می‌کند. برای من جالب است که می‌گوید من با مادرم، این کار را می‌کنیم، تو چه می‌کنی؟ 

کس دیگری باشد چه کاری می‌کند؟ 

زندگی اکثرا خلاف میل من پیش رفته است. شاید ضعف من است. اما مشکل جدی است و حل نشده. حل نخواهد شد. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد