یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.
یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.

اولین باری که از بیرون رفتن لذت بردم!

امشب تنهای تنها با خودم راه رفتم. فقط خودم بودم و هیچ کس دیگر نبود. من گامهایم را که بر می داشتم احساس می کردم آزاد آزادم. از همه چیز احساس می کردم آزادم.

روی پارکی قدم زدم که هیچ کسی آنجا نبود! فقط من بودم و برف سفید و فضای دلپذیر پارک. قدم برداشتم دستانم را تکان دادم. دور خودم چرخیدم! قدم زدم و قدم زدم. نفسهای عمقی کشیدم.

گفتم ای کاش می شد همیشه اینگونه بود. این گونه جاها بود. همیشه این فضا بود. همیشه می شد آزاد نفس کشید! می شد بدون مزاحم و بدون مزاحمت زندگی کرد. 

خلاصه رفتم و لحظاتی بود که با خودم بودم. هیچ کسی دنبالم نمی کرد. هیچ کسی صدایم نمی زد. فقط با خودم بودم و با خود زندگی می کردم. 

نفس می کشیدم و می گفتم واه چه قشنگ است این زندگی!

عقل + تحمل (یک یادداشت)

شاید در بحث های میان ما و دوستان مان روی مسائل روز اتفاق می افتد متوجه این نکتۀ خیلی حساس شده باشید که پس از اندکی بحث و گفتگو بحث مان به درگیری منجر می شود.  

چه فکر می کنید؟  

آیا این درگیری ها همین قدر مسائل ساده اند که بعد از دقایقی تمام شوند و بروند؟ به نظر من به همین سادگی نیست. مسالۀ مهمتری نهفته است و در همین بحث ها است که ما به آن می توانیم به صورت واقع بینانه تری پی ببریم.  

خیلی از ماها ممکن است ادعا کنیم که در بحث ها و جدالها تحمل و صبرمان بالا است. می توانیم نظرات مخالف مانرا به سادگی بشنویم و به راحتی به بحث با کسانی که خلاف ما نظری دارند ادامه بدهیم (این ادعا بیشتر از سوی مدعیان روشنفکری مان مطرح می شود) ولی وقتی در هنگام بحث می مانیم، بلافاصله عصبانی می شویم و می خواهیم مخالفان خودرا یا به طعن یا به لعن رد کنیم.  

اینجا است که به نظر می رسد ادعای مان در محورد تحمل نظرات مخالف مان، ادعای بی پایه و بی مایه ای بوده است. ما تحمل مان در شنیدن نظریات مخالف مان واقعاً خیلی ضعیف است. این ادعای ساده ای از من نیست که حالا از خودم در آورده باشم.  

حتماً متوجه شده اید که اغلب بحث ها و مباحثات به ظاهر روشنفکری ما به جنجالهای پوچ وبی هدف کشیده می شود. بعد به جای بحث و استدلال می چسبیم سر و کلۀ همدیگر را! به این دلیل که بیشتر هنوز آمادگی ای برای بحث نداریم. صرف ادای آنرا در می آوریم. به این دلیل که هنوز توانائی شنیدن نداریم صرف ادعای آنرا داریم. به این دلیل که هنوز با بحث آشنا نشده ایم فقط شنیده ایم که دیگران ساعت ها با هم بحث علمی می کرده اند و یا می کنند.  

همین ها است که نشان می دهد با ادعاهایی که می کنیم چه قدر فاصلۀ طولانی داریم. ما نیاز داریم همزمان هم عقل مانرا داشته باشیم و هم تحمل را در خود نهادینه کنیم. مخالفان ما از ان جهت که مخالفن مایند راه ناصواب را نمی روند و یا مردمان بدی نیستند. چه بسا که مردمان بهتری باشند. چه بسا که راه آنها و حرف آنها صواب باشد و از ما ناصواب.  

یادم است که یک کسی در یکی از گفتمان ها که من گردانندۀ آن بودم، یخنم را گرفته بود به خاطر اصطلاح "کارکرد" که در جامعه شناسی به معنای نقشی است که هر پدیده در روابط اجتماعی بازی می کند و دارد و ایشان می گفتند نه شما کاملاً اشتباه می فرمائید این گذشته "کارکردن" است یعنی یک کسی مثلاً " کار{را}کرد!" و مانده بودم چه بگویم؟ یخنش را مثل خودش بگیرم که نه آنچه من می گویم درست است یا بگویم همان که شما می گوئید درست. بار بار گفتم این اصطلاح جامعه شناختی است. حرف شما در قالب ادبیات درست ولی ما بحث دستور ادبی را نداریم اینجا! 

این جااست که می بینیم ما نیاز به تحمل داریم و آنرا نداریم. نیاز به عقلانیت داریم که گرچند مدعی آن هستیم ولی باآن خیلی فاصله داریم. نیاز داریم با پدیده ها خیلی عمیق برخورد کنیم که نمی کنیم و خیلی سطحی برخورد می کنیم.  

خلاصه امروز چه روشفکر و چه عامی مان به عقل و تحمل در کنار هم نیازمندیم تا بتوانیم کار مهمی انجام بدهیم.