یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.
یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.

برنامه هایی که به هم می ریزند

چندین بار تقسیم اوقات ساخته ام برای اینکه برنامه های منظمی در جریان روز داشته باشم. وقتی ساخته ام با هزاران شادی و شعف یک دو روز هم تعقیب کرده ام و هم در همان یکی دو روز مایۀ رضایت و اطمینان خاطرم بوده و دست آوردی در حد دو روز داشته ام. مثلاً در آن دو روزی که برنامه ام را تعقیب کرده ام چند کلمه ای آموخته ام. چهار سخنی یاد گرفته ام و چیزکی تازه ای فهمیده ام. 

یکی دو روز که گذشته است برنامه را از یاد برده ام و در همان مسیری قرار گرفته ام که در گذشته بوده ام. به قولی آب به همان جوی سابق برگشته است. 

امروز دوباره نشسته ام و با دقت بیشتر از پیش به این کار دست زده ام. یعنی دوباره تقسیم اوقات را با جزئیات ترتیب کرده ام و ساعات و دقایق و موضوع را مکملاً کنار هم گذاشته ام تا شاید موتور حرکتی باشد برای از این به بعد. فعلاً که خوبم. ممکن است دو روز بعد این را هم به زباله دان بیاندازم و بشوم همانی که بودم. اگر این طور شد، به شما مجدداً اطلاع می کنم و خواهم گفت عزیزان سعی کنید هیچ وقت مثل من نباشید. ولی اگر مؤفق شدم و این برنامه را حد اقل برای یک ماه ادامه دادم، در آن صورت برای شما خواهم نوشت که من مؤفق شده ام. این برنامه کارآمد بوده و شما هم می توانید، از این شیوه استفاده کنید و این راهی برای مؤفق شدن کسانی است که احساس می کنند دچار تنبلی مفرط شده اند. 

به هر حال به امید زمانی که مؤفق شوم و دیگران هم با استفاده از این شیوه دست به مؤفقیت برند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد