یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.
یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.

داستانسرایی های ما، تیپ شخصیت مایند!

داستان و یا روایت در واقع تعریفی از شخص و شخصیت گوینده است. ما معمولاً روزها زیاد قصه هایی را به همدیگر می گوئیم. داستانهایی در مورد خودمان، در مورد خانواده مان، در مورد دوستان مان و یا در مورد اتفاقاتی که دور و بر مان می افتد.

کلمات زاویه های دید ما نسبت به واقعیت ها فهم می شوند و یا بیان ما از واقعیت ها ولی به طور دقیق همین کلمات به ان صورتی که بیان می شوند توسط ما تعیین می شوند و فورم داستان را مائیم که شکل می دهیم. کلماتی که به کار می بریم توسط ما انتخاب می شوند.

به این دلیل می توان گفت داستان ها واقعیت های وجودی ما اند که در قالب یک اتفاق خودی و یا بیگانه بیان می شوند.  خودی یا داستانی در مورد خودما وبیگانه یعنی داستانی در مورد دیگران و به زبان ما. کلماتی که انتخاب می شوند اجزاء شخصیتی ما را در داستان که بیان کلی شخصیت ماست تشکیل می دهند.

با جدا جدا کردن کلمات یک داستان که روایت می کنیم، می توانیم، به اجزای شخصیت خود و یا راوی داستان پی ببریم. به هر اندازه ای که کلمات منطقی در داستان به کار برده می شود به همان اندازه، شخصیت فرد منطقی است. به هر اندازه که کلمات غیر منطقی در داستان به کار برده می شود به همان اندازه شخصیت داستانسرا غیر منطقی است. به هر اندازه که کلمات خلاق اخلاقیات در داستانی روایت می شود به همان اندازه شخصیت راوی داستان غیر اخلاقی ویا خلاف اخلاق است.

یک داستان را به عنوان صد در نظر بگیریم و بعد با تجزیه کلمات و فیصدی آنها در کل داستان می توانیم، در صد غیر اخلاقی و یا در صد منطقی بودن و غیر آنرا در شخصیت راوی داستان بیان کنیم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد