یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.
یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.

مشکلاتی که نمی بینیم!


به این مشکل حتماً بر خورده ایم که وقتی می خواهیم با همدیگر وارد بحث شویم، زود تر از هر وقت دیگر، که چنین بحث هایی نداریم از کوره در می رویم و عصبانی می شویم و می خواهیم صرفاً نظرات خودرا به کرسی صدق بنشانیم. آنچه به نظر من مسالۀ مهمی به نظر می رسد این که وقتی می خواهیم وارد چنین بحث هایی شویم هیچ کدام خودمان اگاهی لازم را راجع به مساله نداریم.

خالی بودن ذهن مان و نداشتن اطلاعات نه کافی که حتی لازم باعث می شود، توان شنیدن نظریات دیگران و حتی توجیه آنچه را خود می خواهیم بگوئیم نداشته باشیم. در نتیجه خیلی زود عصبانی و ناراحت می شویم وسعی می کنیم، به دیگران هم اجازۀ توجیه و صحبت کردن ندهیم.

مشکلی که به صورت عموم در چنین شرایطی داریم این است که حتی خودما متوجه این نیستیم که وضع خوبی نداریم. همیشه فکر می کنیم دیگران مشکل دارند، و ما مشکلی نداریم. اینکه فکر می کنیم مشکلی نداریم و در عین حال، مشکلات فراوانی داریم و آنهارا نمی بینیم هم، خود نوعی از مشکل است که به مشکلات دیگر فزوده شده است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد