یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.
یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.

ما در دوره ی گرد آوری هستیم!

مدتی است به این دلمشغولی گرفتارم که هنوز چرا بچه های هزاره از هر کاری سرسرکی می گذرد و به قول استاد جواد سلطانی که می گفت <غووج> فکر کنیم، غووج فکر نمی کنیم؟

ما بیشترین وقت مانرا صرف گرد آوری می کنیم. برفرض اگر دانشجو هستیم بیشترین وقت مان در کتاب فروشی برای خریداری و شناسائی کتاب می گذرد و اتفاقاً تا آنجائیکه من متوجه شده یک دانشجوی هزاره به مراتب از قومیت های دیگر داخل کشور در دوران دانشجوئی بیشتر کتاب گرد آوری می کند. ولی در خواندن یا سرسرکی می خواند و یا هم اکثراً نمی خواند. اگر برای آموزش زبان باشد، بیشتری کتابهای گرامری را گرد آوری می کند ولی کمترین گرامر را می آموزد! و قس علی هذا!

 

ما هم که این روزها زبان روسی می خوانیم بیشتری وقت مانرا برای گرد آوری مطالب آموزشی مصرف می کنیم و احتمالاً بهترین مواد آموزشی را هم در اختیار داریم ولی کمترین وقت مانرا صرف اموختن آنچه در اختیار داریم می کنیم. در حالیکه کسان دیگری که اینجا هستند عملاً کمترین مواد آموزشی را در اختیار دارند ولی خیلی بیشتر از ما روی آموختن همان مواد در دست داشته شان کار می کنند. و شاید بیشتر از ما آموخته اند نیز هم!


فکر می کنم ما هنوز به این درک نرسیده ایم که صرف داشتن مواد آموزشی و یا هرچیز دیگری که گرد آوری می کنیم، کافی نیست، بلکه درونی کردن و آموختن آن و تصرف کردن در آن مهمتر است. کمترین داشته ها را داشته باشیم ولی آنرا طوری داشته باشیم که با کوچکترین اتفاق از دست مان نرود. آخوندی سی سال درس خوانده بود، و یادداشت گرفته بود. وقتی درسهایش تمام شد، تمام یادداشت هایش را بار خرش کرد و با خود می خواست به خانه اش بیاورد. در راه از قضا دزد سر راهش را گرفت. تمام کتابها ونوشته هایش را باخود برد. آخوند فکر کرد عجب بیچاره ای شده! دوباره وقتی دید تنها داشتن یادداشت و کتاب کفایت نمی کند تصمیم گرفت سی سال دیگر برود و اینبار به جای یادداشت فقط بیاموزد و بار دوم فقط آموخته بود.


ما قضیه مان و سرنوشت مان و وضعیت مان کمابیش شبیه همان آخوند است. خیلی مواد خوبی جمع آوری می کنیم ولی خیلی استفادۀ بدی می کنیم و یا هم شاید استفاده اصلاً نمی کنیم. پس بجای داشتن این همه کتاب فقط پنج تا کتاب را خوب بخوانیم. بجای داشتن ده ها کتاب گرامر، فقط یکی را خوب بخوانیم چون همان یک کتاب خیلی از قواعد گرامری را دارد.


بجای رفتن به جان خیلی از کارهای زیاد فقط یکی را انجام بدهیم خوب و تمام، زیرا این بهتر خواهد بود نسبت به آنکه دنبال صد کاری برویم و هیچ یکی را انجام ندهیم. هرکاره وبیکاره بودن سودی به حال ما نخواهد داشت. یک کاره باشیم و همان یک کاره باشیم فقط.


به این خاطر ما هنوز در مرحله گردآوری هستیم که امیدوارم یک مرحله باشد واقعاً و بگذرد زیرا اگر همینجا بمانیم، ماندن در هیچ خواهد بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد