یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.
یادوار‌ه‌ها

یادوار‌ه‌ها

زندگی: اشکی که خشک می شود، لبخندی که محو می شود، یادی که می ماند.

نانوشتن هم خوب است....

این روزها که از فیس بک کمی فاصله گرفته ام برای نوشتن هم بین خودم و آن (نوشتن) فاصله ای می بینم. راستش نوشتن هم مزخرف شده است. خیلی جاها نوشتن چیزی جز هتاکی و حرافی نیست. سری به سایت ها یا وبلاگ ها بزنی چیزی گیرت نمی آید که بتوانی احساس رضایت کنی.  

در چنین فضائی قدر مسلم این است که از نت هم دل سرد شوی و بروی پی کارت و گاهی به اجبار هم به نت سری نزنی.  

وقتی نمی نویسی و وقتی نمی خوانی احساس می کنی هیچ چیزی اتفاق نمی افتد و به قدری راحتی که دیگر دنیا با تو ایستاده است و تو در دنیای خودت زندگی می کنی. دنیا همه برای تو است و توئی و هرگونه که می خواهی دنیای مطابق میل تو شکل می گیرد و هیچ چیز تازه ای اتفاق نمی افتد.  

اگر تنبلی بگیرد زندگی این گونه و فارغ از چرندیات و مزخرفات رایج بهتر است. من مدتی است که هیچ چیزی ننوشته ام و هیچ چیزی هم نمی نویسم. من مدتی است به نا نوشتن متوسل شده ام تا شاید تسلی پیدا کنم. اما با این همه ذهن پر دغدغه ام چه قدر ویران است و بیچاره ام می کند اگر که چیزی نخوانم و اگر که چیزی ننویسم.  

اینجا این را نوشتم ت بگویم نانوشتن خوب است اما مارا بر حذر باد. نا خواندن خوب است اما ما را بر حذرش باد!